loading...
خبردار

saeed saeedi بازدید : 8 سه شنبه 28 آذر 1391 نظرات (0)

 

عشق و ازدواج از نظر اوشو

 

ازدواج, سخن بزرگان, جملات قصار

- روي اين جمله قصار مراقبه كن : مرد احمق و زن گنگ . آنان را به زودي جدا مي بينم . و ازدواج چنين است . تنها احمق ها در فكر قانوني كردن رابطه هستند . وگرنه عشق كافي است .
و من مخالف ازدواج نيستم . من موافق عشق هستم . اگر عشق به ازدواج تبديل شود خوب است ولي اميدوارنباش كه ازدواج بتواند عشق بياورد اين غير ممكن است . عشق مي تواند به ازدواج تبديل شود .

- بايد خيلي هشيارانه عمل كني تا بتواني عشق را به ازدواج بدل كني .
ولي مردم معمولاً با ازدواج كردن عشقشان را نابود مي سازند .
آنان براي نابودي عشق به هر كاري متوسل مي شوند و سپس رنج مي كشند .
و پيوسته مي گويند : چه چيزي خطا رفت ؟
آنان خودشان نابودگر هستند و براي اين نابودي هر عملي را انجام مي دهند .

خواست و اشتياق فراواني براي عشق وجود دارد ولي عشق به آگاهي نياز دارد .
و تنها آنگاه است كه عشق به بلنداي راستين خود مي رسد .
و اين بلنداي راستين ازدواج است ولي اين ربطي به قانون ندارد .
بلكه ازدواج دو قلب است در تماميت .

ازدواج يعني عملكرد يك زوج در هماهنگي و همزماني .
ولي مردم عشق را آزمايش مي كنند ( اشتياقشان خوب است ولي عشق هايشان پر از حسد ، احساس مالكيت ، خشم و بد عنقي است ) ولي چون آگاه نيستند ، بزودي آنان را نابود مي كنند ، براي همين است كه مردم در طول قرن ها به ازدواج وابسته شده اند .

مردم فكر كرده اند كه بهتر است با ازدواج شروع كنند ، تا قانون بتواند از آنان در مقابل نابودي عشق محافظت كند .

جامعه ، دولت ، دادگاه ، پليس و كشيش ، تمام اينها شما را مجبور مي كنند تا در چهارچوب ازدواج رسمي باقي بمانيد و اينگونه تو تنها برده اي بيش نيستي .

اگر ازدواج به صورت رسمي و تشكيلاتي باشد ، در آن تشكيلات تو فقط يك برده هستي . تنها بردگان هستند كه ميل دارند درون تشكيلات زندگي كنند .

ازدواج پديده اي كاملاً متفاوت است . ازدواج اوج عشق است و به اين صورت خوب است . من مخالف ازدواج نيستم ، بلكه موافق ازدواج واقعي هستم .

من مخالف ازدواج هاي دروغين و كاذب هستم . ولي اين نوع ازدواج ها شايع هستند و نوعي ترتيبات تشكيلاتي هستند كه به مردم نوعي امنيت ، آسايش و مشغوليت مي دهند . شما را مشغول نگه مي دارد ولي غير از اين شما را غني نمي كند و تغذيه تان نمي كند .

پس اگر طبق ضوابط من ازدواج كني ، مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي .

بياموز تا عشق بورزي و هر آنچه را كه مخالف عشق است به دور بينداز .
اين كار بسيار مشكل است . توانايي عشق ورزيدن بزرگترين هنر در جهان است . براي اين كار انسان نياز دارد كه بسيار پالايش شود . فرهنگ دروني غني داشته باشد . بسيار مراقبه گون زندگي كند تا بتواند بلافاصله ببيند كه چگونه مي تواند عشق را نابود كند . اگر بتواني از مخرب بودن پرهيز كني ، اگر بتواني در رابطه با خودت خلاق باشي ، اگر بتواني از رابطه ات پشتيباني و آن را تغذيه كني ، اگر قادر باشي به ديگري محبت بورزي (نه فقط شهوت ، زيرا شهوت به تنهايي قادر به ادامه ي عشق نيست ، بلكه محبت لازم است ) ، اگر بتواني محدوديت ها و كاستي هاي ديگري را بپذيري .
اگر بتواني او را همانگونه كه هست بپذيري و هنوز عاشق اش باشي ) آنگاه ازدواج روزي اتفاق مي افتد ، ممكن است سالها طول بكشد ولي بالاخره اتفاق مي افتد . تو مي تواني دعاي خير مرا داشته باشي . ولي براي ازدواج قانوني ، نيازي به داشتن بركات من نداري ! و اين بركات و دعاهاي خير نيز كمكي نخواهند كرد و مراقب باش ! قبل از اينكه دست به اين كار بزني ، قدري بيشتر تأمل كن .

ازدواج عشق نيست ، چيز ديگري است . پس قبل از اينكه به دام بيفتي ، قدري هشيار باش . ازدواج دام است : شوهر توسط زن به دام مي افتد و زن توسط شوهر : يك دام دو طرفه ! و وقتي كه ازدواج صورت گرفت ، شما قانوناً مجاز هستيد تا يكديگر را براي ابد شكنجه كنيد به ويژه در اين كشور ( هندوستان ) كه طلاق ، حتي پس از مرگ زوج هم مجاز نيست ...
... و عشق چيست ؟ بزرگترين خودكشي در دنياست .
عاشق شدن يعني ارتكاب به خودكشي : كشتن نفس .
عشق يعني دور انداختن نفس .
براي همين است كه مردم اينقدر از عشق ورزيدن مي ترسند .

آنان درباره ي عشق داد سخن مي دهند و به عاشق بودن تظاهر هم مي كنند . آنان ترتيبي مي دهند تا خودشان را و ديگران را بفريبند كه عاشق اند . ولي آنان از عشق ورزيدن پرهيز مي كنند ، زيرا كه عشق نخست از تو مي خواهد تا بميري . و تنها آنگاه است كه دوباره زاده مي شوي ...
و مسلماً زندگي نيز با عشق غني تر مي گردد . هر چقدر نفس تو بيشتر بميرد و كمتر باشد ، زندگي تو غني تر و پر بار تر و سرشار از سرور و لذت خواهد بود .
... ولي عشق نهايت خودكشي است .
بقيه خودكشي ها جزيي هستند خودكشي معمولي امري فيزيكي است .
عشق يك خوودكشي رواني است و مراقبه ، خودكشي روحاني .
تو در عشق از نظر رواني و شخصيتي خواهي مرد و نفس و هويت رواني ات از بين خواهد رفت . در مراقبه تو حتي مفهوم « خود » و حتي فرا خود را نيز به دور خواهي افكند و به « هيچ چيز بودن » خواهي رسيد .
و در آن هيچ چيز بودن ، گل نيلوفر سپيد « بودا » شكفته خواهد شد ...

مترجم : محسن خاتمي – از كتاب الماسهاي آگاهي
اين سخن اشو به كسي است كه دعاي خير براي ازدواج‌اش مي‌خواهد.
همچنين اين نظر اوست

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 135
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 87
  • باردید دیروز : 98
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 225
  • بازدید ماه : 407
  • بازدید سال : 1,194
  • بازدید کلی : 5,539
  • کدهای اختصاصی